معنی اب نیم گرم
حل جدول
لغت نامه دهخدا
نیم گرم. [گ َ] (ص مرکب) شیرگرم. (آنندراج) (ناظم الاطباء). فاتر. هر مایعی که گرمی آن مانند شیر تازه دوشیده باشد. (ناظم الاطباء). نه گرم و نه سرد. ملایم. ممهد. ولرم. ملول. (یادداشت مؤلف): چشمی که سرمازده باشد کاه گندم اندر آب بپزند و آن آب نیم گرم به چشم اندر چکانند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). این آبها و روغنها نیم گرم اندر دهان می دارند و بدان غرغره می کنند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). بامداد کشکاب دهند نیم گرم. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی).
گرم گرم
گرم گرم. [گ َ گ َ] (ص مرکب، ق مرکب) گرماگرم. رجوع به گرماگرم شود.
اب
اب. [اَ] (اِ) سنبل الطیب. (مخزن الادویه).
اب. [اَب ب] (اِخ) نام شهرکی به یمن.
فرهنگ عمید
آنچه نه داغ باشد نه سرد، ولرم،
فارسی به آلمانی
Lauwarm
واژه پیشنهادی
بلکک
فرهنگ فارسی هوشیار
بسیار گرم داغ (هوا و غیره) : سمک گفت: ای جوانمرد خ راه تو دور است و گرما گرم است، در حال گرمی: ضماد را گرما گرم روی دمل گذاشتن، بحبوحه صمیم: در گرماگرم روزگارانی بود که دولت. . . نقشه وسیع متحدالشکل کردن لباسها را دنبال میکرد.
معادل ابجد
363